سوار قطار بودم. ناگهان باد بسیار شدیدی از روبرو وزید. قطار، تعادل خودش را از دست داد و ریل خارج شد. شیشه ی پنجره ی قطار شکست و من از پنجره به بیرون پرتاب شدم. از ترس بی هوش شده بودم. پس از مدتی، وقتی به هوش آمدم،
برای خواندن ادامه ی داستان لینک زیر را باز کنید:
http://dastan86.blog.ir/post/2/%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86-%D8%B7%D8%A8%D8%A8%D8%B9%D8%AA
درباره این سایت